روانپزشکی

ساخت وبلاگ

اولین باری که دلم را بردی

یلدا بود

تو و تمام کودکانت انارها را دانه کرده بودید وُ

 با پیراهنی زرد و خلخالی برتن  از شمالی ترین نقش جفرافیایی سیب های سرخ را تلاوت می کردی

ومن

در جنوبی ترین حالت ممکن غرق لبخندت شده بودم

...

این روز ها دوست دارم آلزایمر بگیرم

انگورها را با جنون سربکشم

و تورا برای همیشه از خاطره ام پاک کنم

: موسا روستایی

روانپزشکی...
ما را در سایت روانپزشکی دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : bsuicide1c بازدید : 236 تاريخ : چهارشنبه 6 فروردين 1399 ساعت: 11:18

قاصد روزان ابري، داروگ! 
كي مي رسد باران؟....» 

 

روانپزشکی...
ما را در سایت روانپزشکی دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : bsuicide1c بازدید : 179 تاريخ : سه شنبه 22 بهمن 1398 ساعت: 16:31

خیلی دیر ...خیلی دیر
روزی می رسد همه ی ما می فهمیم
دنیا کوچک تراز یک لیوان آب بود
اما ما آدم ها
بزرگش کردیم ...
تا جایی که مارا بلعید
: موسا روستایی

روانپزشکی...
ما را در سایت روانپزشکی دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : bsuicide1c بازدید : 198 تاريخ : سه شنبه 22 بهمن 1398 ساعت: 16:31

گیرم گلاب ناب شما اصل قمصر استاما چه سود حاصل گل های پر پر استشرم از نگاه بلبل بی دل نمی کنیدکز هجر گل نوای فغانش به حنجر استاز آن زمان که آینه گردان شب شدیدآیینه دل از دم دوران مکدر استفردایتان چکیده روانپزشکی...ادامه مطلب
ما را در سایت روانپزشکی دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : bsuicide1c بازدید : 158 تاريخ : سه شنبه 22 بهمن 1398 ساعت: 16:31

واعظان کاین جلوه در محراب و منبر می کنند

چون به خلوت می روند آن کار دیگر می کنند

مشکلی دارم ز دانشمند مجلس بازپرس

توبه فرمایان چرا خود توبه کمتر می کنند

گوییا باور نمی دارند روز داوری

کاین همه قلب و دغل در کار داور می کنند

یا رب این نودولتان را با خر خودشان نشان

کاین همه ناز از غلام ترک و استر می کنند

ای گدای خانقه برجه که در دیر مغان

می دهند آبی که دل ها را توانگر می کنند

روانپزشکی...
ما را در سایت روانپزشکی دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : bsuicide1c بازدید : 267 تاريخ : سه شنبه 22 بهمن 1398 ساعت: 16:31

روزی "اندوه" به روستای ما آمد"گفتیم رهگذر استاما ماندگفتیم مسافر است و خستگی در می کند و می رودباز هم ماند و نشست و شروع کرد به بلعیدن ذخیره امیدمانگفتیم:مهمان بد قدمیستدو سه روز دیگر می رودو باز هم م روانپزشکی...ادامه مطلب
ما را در سایت روانپزشکی دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : bsuicide1c بازدید : 178 تاريخ : سه شنبه 22 بهمن 1398 ساعت: 16:31

کودکی با  دوچرخه خود در مقابل درب مجلس ایستاده دوچرخه اش را گوشه ای گذاشت و مشغول بازی شد.

  نگهبانی به او نزدیک شد و گفت به چه جراتی دوچرخه ات اینجا گذاشته ای؟ اینجا محلی است که نماینده گان، وزرا ، روحانیون ومسئولین کشور رفت و آمد میکنند!!!
پسرک پاسخ داد : نگران نباش زنجیر محکمی دارم  با آن دوچرخه ام را محکم به درخت می‌بندم که هیچ کدام شان نتوانند بدزدن

روانپزشکی...
ما را در سایت روانپزشکی دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : bsuicide1c بازدید : 188 تاريخ : سه شنبه 22 بهمن 1398 ساعت: 16:31

من سرگذشتِ یأسم و امیدبا سرگذشتِ خویش:می‌مُردم از عطش،آبی نبود تا لبِ خشکیده تر کنممی‌خواستم به نیمه‌شب آتش،خورشیدِ شعله‌زن به‌درآمد چنان که منگفتم دو دست را به دو چشمان سپر کنمبا سرگذشتِ خویشمن سرگذش روانپزشکی...ادامه مطلب
ما را در سایت روانپزشکی دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : bsuicide1c بازدید : 166 تاريخ : سه شنبه 22 بهمن 1398 ساعت: 16:31

 1- موضوع (سوژه)هر داستان باید موضوع مشخصی داشته باشد. موضوع داستان باید متناسب با ظرفیت و ساختار ذهنی، ذوق و سلیقه و تجربه ی فردی کودک باشد.ممکن است موضوعاتی برای کودکان دارای ارزش باشد که از دیدگاه روانپزشکی...ادامه مطلب
ما را در سایت روانپزشکی دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : bsuicide1c بازدید : 161 تاريخ : سه شنبه 22 بهمن 1398 ساعت: 16:31

تورا مرور می کنمدلم می ریزدوبه جای آن: انارهای ترک خورده از نبودنت در آغوشم تب می کنداز پنجره به خاطره ها زل می زنمبه جاده های بدون بازگشتبه لب های آغشته به بوسه که هرگز مارا به هم نرساند!دوباره   موه روانپزشکی...ادامه مطلب
ما را در سایت روانپزشکی دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : bsuicide1c بازدید : 165 تاريخ : سه شنبه 22 بهمن 1398 ساعت: 16:31